باسمه تعالی -برعکس همه ي آنهايي که از روز اول مدرسه تنها از گريه ها ي خود مي گويند.من مي خواهم ا ز خوشحالي روز اول مدرسه بگويم :يکي از روزهاي دهه ي اول آبان ماه سال 1343 شمسي بودودريک بعد از ظهرآفتابي مادرم(که خدا رحمتش کناد )با زن همسايه (مادر حاجی کلوخ)در پشت بام مسجد روستا -که در کنار خانه ي ما واقع شده بود .مشغول جمع وجور کردن گندم هاي شيرزده بود که معمولا براي غذاي زمستان آماده مي کردند ومن هم که دوسه روزبودبه جهت تما م شدن قالين بيکار بودم تا قالين فاطمه نامی که با آنعسق می بازد خدا
دارد سه جا امشب عزا بهر عزیزان
ای شه طوس که بر روی زمین نور خدایی
ي ,مدرسه ,مي ,اول ,روز ,قالين ,اول مدرسه ,روز اول ,مشغول جمع ,بود مشغول ,واقع شده
درباره این سایت