محل تبلیغات شما
سلام جناب آقای زاهدی.من آسایش هستم.اگر یادتان باشد بعد از مرگ برادرم ذوالفقار(استادحسین)کوچی بابای علیرضا دریکی ازشبهاکه روضه می خواندید درصحبت های خود ازمقیدبدون استادحسین ونیز از حلال وحرام شناسی پدرم وبابای استاد حسین سخن گفتید وفرمودید: پدر استادحسین زیر درخت گردو می نشست ونان خشک را آب میزد ومی خورد وبه او می گفتند :ازدرخت گردو بچینید وبا نان میل کنید .پاسخ می داد این درخت شریکی است ومن حق ندارم ازدرخت شریکی گردو بچینم وبا نان خود بخورم وترجیح می داد

فاطمه نامی که با آن‌عسق می بازد خدا

دارد سه جا امشب عزا بهر عزیزان

ای شه طوس که بر روی زمین نور خدایی

گردو ,استادحسین ,شریکی ,ازدرخت ,وبا ,آب ,می داد ,وبا نان ,میل کنید ,بچینید وبا ,نان میل

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ياران باران